آرزوی من آمدن فرشته ی من

عروسکه من!

گاهی وقتها از خودم جدا میشوم ودرگوشه ای به خودم نگاه میکنم ...دلم به حاله خودم می سوزد گاهی  چنان باشوق لباس می پوشم  که به مهمانی بروم مثله کودکی که برای رفتن با ذوق لباس هایش را می پوشد ...!ببین چقدردر کودکیه خود مانده ام؟ تاتونباشی ومرامادرصدا نزنی من بزرگ نمی شوم ..بزرگی ام را نقش بازی می کنم تادیوانه خطابم نکنند آدمهای روزگارم وگرنه من همان کودکی هستم که برای داشتن عروسکی همچون تو بغضها بر گلو دارد.....
23 ارديبهشت 1395

نامه ی مادری به فرزند نداشته اش

هنوز مادر نشدم، امامیدانم که خیلی دلم برای کودک نداشته ام تنگ شده.دلم لک زده برای کودکی که جای خالی اش تنها دغدغه ی زندگی ام شده.این روزهاتنها خدا میداند ومیبیندکه مادرانگی هایم راچگونه درتنهایی وخلوتم بروز میدهم. باکودک نداشته ام راه میروم وحرف میزنم ومدام زیر لب میگویم کی ازپیش خدامی آیی؟ملاقاتت باخدا تمام نشد؟؟؟ آه نمی دانی اینجا برای نداشتنت هزار راه نرفته رامیروم تا تورا به دست آورم.میدانی فرزندم تا پای جان هم برای داشتنت رفتم. تمام گفته ها وناگفته ها را تحمل کردم تا روزی تورا درآغوش بگیرم این روزها همه به مادرانشان هدیه می دهند ، من اماازتومی خواهم خودت رابه من هدیه کنی...! بیاکه دیگر تاب نگاه های سنگین جماعت راندارم...!امسال ه...
23 ارديبهشت 1395
1